جنگ يا صلح کدام مرجحتـــــــــر ؟
محمد ولي محمد ولي


جهان درقرن 21با حفظ ختم تخاصم ايديولوژيک وقطب بندي هاي ناشي ازوجود سيستم هاي متضاد وپيمان هاي نظامي مربوط به بلاک بندي دوران جنگ سرد مانند گذشته وحتا بيشترازآن درالتهاب جنگ، تجاوز واشغال درگير است .
جنگ حالت خصمانه مسلحانه ميان دو يا زياده ازدوکشور وياگروه هاي متخاصم درداخل کشور هاست . عده اي ازتئوري سازان معتقد بودند که جنگ هاعامل طبقاتي دارد یعني تفاوت درمنافع طبقات حاکم ومحکوم باعث بروز جنگ هاميگردد. اماديده شده است که دربسياري موارد جنگ نه بربنياد عوامل طبقاتي وتصادم منافع طبقات استواربوده ونه وجود سيستم هاي مشابه اجتماعي اقتصادي مانع بروزجنگ نگرديده است مانند جنگ سال 1960 ميان دولت چين توده اي واتحادشوروي وقت. عوامل جنگ ازمنازعات سرحدي تامباني عقيدتي ومذهبي ، نژادي ، دسترسي ممالک زورمند برمنافع موادخام کشور هاي ضعيف تر امتداد مي يابد .
حرص و ولع چپاول به دارايي هاي ممالک ضعيف ازجانب اقوياي عصرعامل شده است تاتجاوزوعکس العمل دربرابر تجاوزمنجر به جنگ هاي طولاني توأم باويراني وکشتارهاي انساني گردد.
ختم تجاوزختم جنگها بوده ولي حالت به ميان آمده درکشور هاي استعمار زده براي سالهاي ديگرازاستقرار اوضاع وختم کشيده گي ها جلوگيري نکرده است .
جنگ وصلح یعني دوحالت متضاد سبب شده است تاسياست هاي متفاوت وانديشه هاي جداازهم ازجانب سياست مداران وتيوري سازان وضع گردد تايکي ازاين دو حالت را مرجحتر جلوه دهند.
اصطلاح صلح عمومي ازقرن هفدهم ميلادي به بعددرآثار ونوشته هاي فيلسوفان ، دانشمندان وسياستمداران به کاررفته است. گروسيوس هالندي، ويليام پن، ولتر ، هربرت اسپنسر انگليسي وبرترراسل درآثارشان بحث هاي درمورد صلح داشته اند.
روبسپير که مقارن انقلاب کبير فرانسه ازجمله سياست مداران آن کشور بود، کانت، ژان ژاک روسو و ويکتورهوگودرباب صلح آثاري ازخود بجاگذاشته اند. نيکولاي دوم تزار روس قبل از آغازجنگ عمومي اول بدول جهان پيشنهادکرد تاگرد هم آمده يک صلح عمومي رااستقرار بخشند. از اثردعوت زارروس درسالهاي1899 و 1907 درشهر هاگ هالند دوکنفرانس صلح دائر شد که دراين کنفرانس ها هيچ کاري براي تأمين صلح صورت گرفته نتوانست .

تلاش غرض استقرارصلح نزدخردمندان وحاميان حقوق بشردر امر زيست باهمي ودور از انسان کشي ناشي ازآ بوده است که جنگ هامصيبت هاي جبران ناپذير انساني، اقتصادي وفرهنگي رابه بار آورده اند، گذشته ازآن که بشريت طي قشون کشي هاوفتوحات جهانکشايان شاهدجنگ هاي خونين بوده است اين مصيبت درمقاطع منطقوي، محلي وبين المللي نيز تمدن هاي زيادي رابرباد فنا داده است.
يکي از مصيبت بارترين جنگها، جنگ هاي خونين صليبي ميان کشورهاي اسلامي ومسیحيان بودکه قبل ازفرارسيدن مغول هادرممالک اسلامي درگرفته وبوسيله سلطان محمد فاتح به پيروزي مسلمانان انجاميد .
جنگهاي هفت ساله(1763-1756) ازاثررقابت انگليس وفرانسه درامر توسعه طلبي جهان نه تنها اروپا را پيچيد بلکه کانادا وهند رانيز شامل شد.
جنگ جهاني اول سالهاي ( 1914-1918 ) وجنگ عمومي دوم سال هاي (1939- 1944) از مصائب عظيمي بودکه سايه شوم آن تادورترين نقاط جهان اثرگذاشت . مجموع کشته شده گان ومجروحان اين جنگ به 47 مليون نفر مي رسيد.
ختم جنگ جهاني اول باعث گرديد تاکشور ها براي جلوگيري ازتکرار چنين حوادث نقاط مشترک وتفاهمي دريابند، بدين منظور جامعه ملل را تأ سيس کردند و حکميت راراه حل مشکلاتي که منجر به جنگ ميگرديد پيش کشيدند. پکت پاريس سال 1928 که طراح آن وزير خارجه فرانسه بنام کيلوک بريان بود باعث تقويه جامعه اي ملل شد. براساس پکت کيلوک بريان جنگ غير قانوني اعلان گرديد. دراين پکت تفاوت ميان جنگ تعرضي وتدافعي بيان نشده بودازاين سبب جاپان درسال 1931بر چين ، وايتاليا درسال 1935 برحبشه زيرنام دفاع ازخود حمله کردندوجامعه ملل که درسال1919 براساس پيمان ورساي بربنياد کنفرانس صلح درکاخ ورساي به ميان آمده بود ناکام گرديد.
جنگ جهاني دوم صفحهء خونين ديگري درتاريخ بشريت کشور که ختم آن باعث انقطاب جهاني، بروزجنگ سرد وتشديد مسابقات تسليحاتي گرديده ، جنگها خصلت ملي ومنطقوي گرفت ولي جنگ خاتمه نيافت. پاسکال بونيفاس مدير انستيتوت دپلوماسي پوهنتون پاريس دراثرش به نام قدرت هاي بزرگ درتلاش بي قدرتي صفحه43-44 مي نويسد: " درجريان 2340هفته ايکه سال1945تا1990 سپري گرديده است زمين ماحداکثر سه هفته صلح وآرامش رابدون جنگ بخود نديده است ... 1600 جنگي که طي اين دوران جهان شاهدآن بود درحدود (35) الي (40) مليون کشته ازخود بجاگذاشت. برژنسکي درکتابش بنام خارج ازکنترول مي نويسد: درقرن بيستم جنگها87مليون کشته ازخود بجا گذاشت ... بدين ترتيب اگردرقرن نزده "جنگ یکي ازاشکال عادي روابط بين دولت ها به شمار ميرفت درقرن بيست بنابر عوامل ايديولوژيک وسياسي جمعاً 175 مليون قرباني عوامل سياسي گرديده است ."

بعدازجنگ عمومي دوم سازمان ملل متحد تشکيل شد. درسال1949 منشور اين سازمان جنگ رابحيث راه حل معضلات ممنوع قرارداده عدم توصل به قوه غرض حل معضلات بين المللي توأم با عدم مداخله درامور داخلي کشور ها جزء اهداف وپرنسيپ هاي منشور ملل متحد گرديد. دپلوماسي انکشاف مزيد يافت، وساطت ، مذاکره واجراي فرايض نيک راه هاي دپلوماتيک براي حل معضلات شد .
فاشيسم که عامل اساسي جنگ جهاني دوم بود براتکاي انديشه اي نژاد واحد سرحدات ممالک رادرهم مي شکست وآزادي واستقلال سائر نژاد هارابرهم مي زد از اين سبب " تماميت ارضي، حق خوداراديت" و "استقلال" کشور ها ميان ملل وجوامع انکشاف مزيد نموده درمنشور ملل متحد جاداده شد .
پيامد جنگ هاي اول ودوم جهاني براي اروپا علاوه برويراني وفروريزي اجتماعي اقتصادي باعث تغييردرساختار جغرافيائي آن قاره گرديد. جنگ سردجانشين جنگ جهاني شد، رقابت تسليحاتي ميان قدرت هاي درگيرجنگ سرد عامل بازدارنده ازتقابل مجدد جنگي آنهاگرديد. رقابت ايديولوژيک وسيله اي معنوي پيشبرد جنگ سرد شده خردودانش طرفين عمدتاًدرخدمت توليدجنگ افزارها وطرح ايديولوژي هاقرارگرفته هردوجانب همديگرراعامل جنگ وتجاوز تبليغ مي کردند. صدور ايديولوژي هاي طرفين به ممالک عقبمانده وتأسيس پکت هاي نظامي به سرعت فعاليت استخباراتي ونفوذ مفکوروي شدت مي بخشيد.
دهه هفتاد قرن بيست که قدرت هاي بزرگ ( شوروي وامريکا) درآن تمايل به تخفيف کشيده گي نشان ميدادند بنام دهه (ديتانت) يادگرديد که اميد هاي ضعيفي رابراي رسيدن به يک توافق غرض تحديد اسلحه استراتيژيک واتومي نويد ميداداما اين تمايل توأم باتشديد رقابت ها بود.

نقش مؤسسهء ملل متحداز اول تأسيس درجلوگيري ازجنگهاي داخلي ومنطقوي چندان مؤثر نبود. جنگ درويتنام ازاثرتجاوزامريکا برآن کشور، تقسيم کوريا به کورياي شمالي وجنوبي توسط عساکر امريکايي واستقرار آن ها درسرحد جدايي هردوکشور به صورت دوامدار، توسط پايگاه هاي نظامي امريکا درابحار، هوا وخشکه هاي سائرقاره ها ضعف وعدم توانمندي آن مؤسسه را نشان ميداد. مداخله نظامي شوروي درافغانستان مظهر ديگري ازاين امر بود .
باختم جنگ سردوامحاي سيستم سوسياليستي يعني ختم رقابت هاي دوسيستم که هردو همديگر راعامل جنگ مي گفتند ديده شد که جنگ خاتمه نيافت بلکه خصلت آن تغيير کرده زمينه تجاوزات مستقيم برممالک ضعيف ترولي غني تر ازلحاظ منابع نفتي، ممکن ترگرديد.
اگرختم جنگ سرد به رقابت ابرقدرت هاخاتمه بخشيد وتنش هاي ناشي ازرقابت را پايان داد ولي جنگ هاي ديگري که جنگ سردوتوازن قوا مانع بروز آن هابود درگرفت . جنگ در يوگوسلاويا، زدوخورد هادررومانيا، تشديد عمليات نظامي اسرائيل برفلسطين ونقش خشن حقوق بشر درآنجا، جنگ هاي افغانستان که باوجود خروج عساکراتحاد شوروي ازآنجا خاتمه نيافته شديد ترگرديد، حمله برعراق واشغال آن ازجانب امريکا، ازدياد حضور عساکرامريکابرمناطق نفت خيزعربي ودرمجموع تهديد جهان به لشکرکشي واستعمال قوه ازجانب امريکا، دسترسي پاکستان وهندبه سلاح اتمي وتلاش کورياي شمالي وايران بداشتن آن سلاح نوع ديگري ازجنگها وتشديد فعاليت هاي جنگي است که درشرايط سلطه اي يک قطبي امريکا برجهان ادامه دارد. يعني جنگ علي الرغم کارزار تبليغي دردوران موجوديت شوروي مبني برخطرات ناشي از کمونيسم درقرن حاضرخاتمه نيافته است .
درقرن 21مؤسسه ملل متحدعملاً درجلوگيري ازجنگ وحفظ صلح درانزوا قرارداده شده امريکا بدون پابندي به منشورملل متحد وپرنسيپ عدم مداخله درامورداخلي سائرکشورها با زور واستعمال قوه نقش آن مؤسسه راتضعيف نموده است.
اشتهاي جورج دبليو بوش که خودش را رئيس جمهور دوران جنگ مي نامد دربرافروختن انواع جنگ ها ازقبيل جنگ صليبي (بعداز تراژيدي يازده سپتامبر)، اشغال مناطق داراي اهميت اقتصادي وانرژي، ازميان برداشتن دولت هاي غير تابع ازطريق تجاوزوحمله مستقيم ( نهاجراي کودتا هاماننددوران جنگ سرد)، تطميع دولت هاوسران شان بادادن رشوه وپول يا تهديد به عمليات نظامي والزامات غير موجه چون دسترسي به سلاح اتومي وامحاي دسته جمعي يانقض دموکراسي وحقوق بشروساير طرق نامشروع وغيراخلاقي با شدت بي سابقه اي آرمان هاي عقب پرده اي امريکا راازعمق به سطح آورده است .
امريکا ودستياراروپايي آن انگلستان زير نام صلح ودموکراسي برآنندتامانند قرن نزده جنگ را راه حل معضلات درروابط دول دانسته آنراجاگزين دپلوماسي وسياست سازند. آن هادرتلاش اند پيکره جديدي ازفاشيسم رابا پالايش ظاهري به اصطلاح آزادي ودموکراسي بتراشند وبرخلاف تقدس اصول حق خوداراديت ، استقلال وتماميت ارضي زير نام ترقي، پيشرفت علوم وصنايع وپخش استايل امريکائي سرحدات ممالک راپامال قدرت واسلحهء شان سازند. اين باربنيادگرائي اسلامي وتروريزم ناشي ازآنراکه خود موجه آن بوده اند ماده اي اساسي تبليغاتي جنگي قرار داده درتلاش اند مانند دوران جنگ سردکه جلوگيري از نفوذ کمونيسم رابنيادتوصل به اعمال غير قانوني خويش ساخته بودند به همان سبک کهنه اهداف جنگي واستعماري شان رادرممالک مورد نظر بدست آورند .

بنيادگرائي وتروريزم پديده اي عيني مقابله باتمدن معاصروبرگشت به شرايط قرون وسطي است ولي سوال برسر سياست امريکاکه صرف سه سال قبل بنيادگراترين نيروي جنگي درافغانستان را بنام فرشته گانيکه تازه ازمادر مسيحيت زاده شده اند ايجاد ، پرورش وحمايت مي کردند واکنون هم درسرکوبي کامل زعامت آنان گاه کاهي بادل ناخواسته عمل مي نمايند.
مشخصهء دوران بعد ازجنگ سردتقابل دوجريان متضاد جنگ وصلح است. نيروهاي صلحدوست وممالک جانبدار آزادي، تماميت ارضي وحاکميت ملي، کشورها وسازمان هاي هواخواه حقوق بشربادرک دورنماي سياست جنگ واشغال بحيث نيروي بازدارنده سياست جنگ واشغال مي توانددرمقطع زماني موجود نقش مؤثري ايفا نمايند. براي اين منظور ضرورت کمپاين وسيع ودوامدارضديت باجنگ واشغال ازجانب احزاب سياسي، سازمان هاي بين المللي ومنطقوي وشخصيت هاي جانبدار صلح به مثابه ارگانيسم فعال ضد جنگ درايفاي نقش بازدارنده ازخطرات ناشي ازتداوم اشغال وعکس العمل ضروري مقابله با آن که باعث جنگهاي دوامدار خواهد شد مي توانند مؤثر باشند .

تقبيح جنگ توأم باترويج فرهنگ صلح ازطريق جنبش وسيع بين المللي ضدجنگ که حين حمله امريکا برعراق نُمود خوبي ازاراده نيک مردمان جهان ازامرصلح، آزادي، دموکراسي ، حاکميت ملي، خوداراديت وعدم مداخله به امور داخلي ديگران است که تداوم آن مي تواند مفاهيم فوق رااز انحصار جنگ طلبان وتوجيهات غلط آنان بيرون کند تا جهانيان بخصوص نسل جوان به حقانيت ودرستي اين مفاهيم جدااز تفسير هاي غرض آلود وجانبدار ازآنها پي ببرند.
عده اي ازتيوري پردازان غرب که عوامل جنگهاراباطرح هاي غرورآميز تفوق غرب درتمدن ورفاهيت مادي ، بيشتربه فقروعقب مانده گي تمدن هاپيوند ميزنند مي خواهد وانمود سازند که اعمال وکردار آن هادرعرصه هاي انکشاف تکنالوژي جنگي، تشديد مسابقات تسليحاتي، انتقال وصدوردموکراسي به کشورهاي ديگرعوامل بازدارنده ازجنگ مي باشد.
شايد توازن قوادرزمان جنگ سرد يکي ازعوامل بازدارنده ازاشتعال شعله هاي جنگ درسطح جهان بوده باشد امادردوران معاصر برتري نظامي امريکا برساير ممالک جهان يک عامل جنگ است. انتقال دموکراسي والگوي نوع امريکائي آن نيز نتوانست مانع ازدرگيري جنگ گردد. درسال1994 کلنتون رئيس جمهور امريکا ميگفت فرستادن عساکرامريکا به هائيتي باعث استقراردموکراسي شده صلح وامنيت بارمي آوردولي درسال 2004 صرف ده سال بعدازاين گفته شورشيان هائيتي رئيس جمهور انتخابي راخلع وقدرت رابه زورجنگ وسلاح تصاحب کردند که بازهم عساکر امريکائي درخدمت اين جنگ جويان وارد هائيتي شدند .
زيرنام ايجاد دموکراسي وخلع ديکتاتوري صدام حسين جنگ درعراق برافروخته شد. ديده مي شودحالت جنگي امريکا عليه کورياي شمالي، ايران ، سوريه وعراق بازگوکننده اي نادرستي تيوري فوق مي باشد.
اساساً ختم بي عدالتي جهاني، توقف سود جوئي وتصاحب واشغال مناطق بااهميت اقتصادي ازجانب امريکا وايجاد يک سيستم عادلانه اقتصادي درجهان توأم بارعايت حقوق مردمان کشورها برطبق منشور سازمان ملل متحد شايد بتواند ازعوامل جنگ بکاهد .
خطر انتشاراسلحه اي ذروي درميان ممالک پيرو ايديولوژي هاي تعصب آلود وافراطي صلح رادرآسيا تهديد مي کند. سياست جاري امريکادرحمايت ازمسابقات تسليحاتي ذروي ميان پاکستان وهند بخصوص نوعي ازحمايت پاکستان سطح فقروگرسنگي مردمان دراين دوکشوررا بالا برده است .
شعار موجود صلح ازجانب امريکا منطقي نيست زيراصلحي که توأم باجنگ بوده وسيله ايجاد حکومات دست نشانده ومخالف مصالح ملي کشورهاباشد درقبال خودجنگ مقاومت رابرمي انگيزدکه اين جنگ نزد مردمان تحت اشغال قدسيت داشته الي نيل به استقلال وحاکميت پيوسته عامل ناآرامي هابوده خونريزي وحالت جنگي ادامه مي يابد .
جنگ طلبان وزور گويان ديگران رابه نقض آزادي ويا تهديد منافع خويش متهم کرده بااین بهانه خواسته اندبراي عمل جنگي وتجاوزي شان اساس به اصطلاح قانوني بدهندوافکار عامه رامنحرف سازند. امريکا عراق را به بهانه وجودذخايرعظيم سلاح امحاي جمعي اشغال کرد ولي بعد ازچندماه اشغال مفتشين اسلحه، دستگاه استخباراتي C.I.A.، قصرسفيد ومراجع استخباراتي انگليس اعتراف کردند که درعراق چنين ذخايري وجود ندارد. جورج دبليو بوش باحفظ اين اتهامات دروغين عليه عراق گفت اگرچنين سلاحهاهم وجود نداشت صدام حسين شخص ديکتاتوروخطربزرگ ! براي جهان وامريکا بودازاين جهت حمله برعراق نه انتخاب نه، بلکه يک ضرورت بود.
درختم جنگ هاستايشگران جنگ وتجاوز تعريف هاوستايش هاي زيادي بعمل آوردند. جنگ را پايان جنگ ديگر گفته اند، آنراعامل دموکراسي وسقوط ديکتاتوري ها خوانده اند. شعارجنگ رابراي آزادي يک ملت پيش کشيده انددرحاليکه خود آزادي ديگران را سلب وخون هاي زيادي ريخته اند، دموکراسي راپامال وديکتاتوري نظامي برپاکرده اند نه برملت خود ونه برمردم تحت تجاوز وجنگ زده عاطفه بشري روا نداشته اند وهرگونه پرنسيپهاي حقوق بشر راپامال نموده اند.
تازه ترين جنگ تجاوزي عليه عراق عامل چنين فلاکت هابوده است ودر افغانستان نيز مردمان عادي وغير وابسته به تنظيم ها متحمل چنين ضرباتي ميگردند .
فضاي يک قطبي جهان برهمه شعار هاي صلح، دموکراسي وآزادي امريکا خط بطلان کشيد که علاوه برجنايات جنگي پيامد هاي منحوس جنگ سيلي ازآدم ربايان، قاچاق چيان مواد مخدر، معتادان، مبتلايان به امراض رواني، آدمکشان وجانيان را بار آورده است که تمايل آنهابه جنگ بيشتر ازصلح مي باشد( مانند افغانستان ).
بدين ترتيب جنگ مخوف ترين عمل بشري درطول تاريخ بوده مصيبت عظيم با پيامد هاي ناگوار حتا براي نسل هاي بعدي مي باشد.
بشريت به آزادي، صلح دوامداروخوداراديت ازگذشته هاي دور نياز مبرم دارد وضع جهان درقرن (21) طالب يک چرخش مثبت به جانب ختم جنگ وتجاوز است تاازتداوم سيطره جوئي عظمت طلبان جلوگيري گرديده زمينه براي بروز لجام گسيختگي هاي متعصبين ونوسربرآورده گان اسلحه کشتار جمعي درمنطق عقب مانده تر مساعد نگردد.

حل مسائل موجود جهان صرفاً ازراه جنگ که دربطن آن دهها توطئه وتفتين غرض دوام اشتعال وبهانه جوئي براي توسعه اي دامنه اي تجاوزبه ممالک مورد نظر ازلحاظ استراتيژي جنگي واهميت اقتصادي وجود دارد نمي تواند خطرات ناشي ارتروريسم وبنيادگرائي، انتشار اسلحه اي ذروي وايجاد بسترهاي جديد تشنج راجلو گيري نمايد.
هرنوع کام روائي زيرنام قواي بين المللي نه تنها تجاوز واشغال راقانونيت نمي بخشد بلکه فرصتهاي تازه رابراي وسعت فعاليت وسربازگيري مخالفين مهيا ميگرداند .
بازي بامفاهيمي ازقبيل دموکراسي، صلح وآزادي آنقدر عام شده است که هرزورگو تجاوزگر آنرا بنياد منطق تجاوزخويش قرارميدهد. تحقق دموکراسي متناسب به شرايط وزمينه هاي هرکشور وابستگي به شرايط وامکانات سهمگيري عامه مردم دارد، درجائيکه جنگ وتجاوز ادامه دارد دست سلاح داران وتجاوزگران درتحقق دموکراسي بالا تراست واين رانمي توان دموکراسي ناميد، تطبيق اراده چند فردزورگوويا گروهي ازدست نشانده گان اشغال گران به نماينده گي از کشور تجاوز گر نمي تواند توجيه به دموکراسي گردد. ازاين سبب ختم جنگها واعاده صلح عادلانه به نفع مردمان کشور هاي انکشاف سياسي، اجتماعي واقتصادي را مهيا مي سازد نه جنگ وتجاوز. صلح نياز مبرم است که بايد تأمين گردد.
November 13th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات